باز باران ... نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر
باز باران بیترانه دانه دانه میخورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران پا به پای بغض سنگین
تلخ وغمگین دل شکسته اشک ریزان اشک ریزان
عاشقی سرخورده بودم میدریدم قلب خود را
دور می گشتی تو از من با دو چشم خیس وگریان
میشنیدم از دل خود این نوای کودکانه پر بهانه
زود برگردی به خانه یادت اید هستی من
آن دل من جار میزد این ترانه باز باران
باز میگردم به خانه...
همدم